responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 357


فرمود : پيوسته سپاسگزار بوده و خدا را حمد و ستايش مىكنم . گفتند : آيا مرگ براى شما حتمى است ؟ فرمود : آرى ، چاره اى براى مرگ بشر نيست . گفتند : آيا كسى را براى بعد از خود خليفه معيّن فرمودى ؟ فرمود : خليفهء من جز همان كه كفش مرا پينه مىكند در ميان شما نيست . پس أبو بكر و عمر از حجرهء آن حضرت بيرون رفته و در آن حال متوجّه علىّ ابن ابى طالب شدند كه در پشت حجره نشسته و سرگرم دوختن كفش پيامبر بود ؟ .
سپس امّ سلمه گفت : اى عائشه ، آيا من پس از شنيدن اين سخنان باز هم بر علىّ خواهم شوريد ؟ ! و سخنان آن پيامبر عظيم الشّأن را فراموش كنم ؟ .
پس عائشه به منزل خود بازگشته و گفت : اى پسر زبير ، به آن دو ( طلحه و زبير ) بگو من پس از شنيدن سخنان امّ سلمه ديگر از شهر خارج نخواهم شد ، ابن زبير نيز بازگشته و سخن او را به آن دو رساند .
راوى گويد : در همان روز هنوز نيمهء شب نگذشته بود كه صداى شتر عايشه را شنيدم ، و او با طلحه و زبير به سوى بصره حركت كردند .
82 - از حضرت أبو عبد الله الصّادق عليه السّلام نقل است كه فرمود : هنگام خروج عائشه از مكَّه امّ سلمه بر او وارد شده و پس از حمد و ثناى الهى و صلوات بر پيامبر صلَّى الله عليه و آله گفت :

357

نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 357
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست