نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 356
اى امّ سلمه ؟ عرض كردم : اى رسول خدا با شنيدن اين فرمايش انتظارى غير از آن داشتيد ؛ چه تضمينى است كه من آن زن نباشم ؟ و تو اى عائشه خنديدى ، و آن حضرت روى به تو كرده و فرمود : اى عايشه براى چه خنديدى و من گمان دارم كه آن زن تو باشى ؟ ! و باز تو را به خدا قسم مىدهم آيا بياد دارى هنگامى را كه در محضر رسول خدا صلَّى الله عليه و آله از مكانى به مكان ديگر در حركت بوديم ، و آن حضرت در ميان من و علىّ بن - ابى طالب در حركت بوده و با ما سخن مىفرمود ، و تو شتر خود را پيش رانده و در ميان آن حضرت و علىّ بن ابى طالب حائل شدى ، و در آن وقت پيامبر تازيانهء در دستش را بلند كرده و به شتر تو زده و فرمود : سوگند به خدا كه روز سخت و گرفتارى او از جانب تو يك مرتبه نيست ، و اين را بدان كه به علىّ جز منافق و دروغگو بغض و كينه نمىورزد . و باز تو را به خدا قسم مىدهم ، آيا به ياد دارى آن روزى را كه پيامبر در بستر بيمارى بود ، پدرت همراه عمر بن خطَّاب به قصد عيادت آن حضرت اجازه گرفته و وارد شدند ، و علىّ بن ابى طالب در پشت اطاق مشغول وصله كردن لباس و دوختن كفش رسول گرامى صلَّى الله عليه و آله بود ، آن دو گفتند : اى رسول خدا ، حال و سلامتى شما چطور است ؟
356
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 356