responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 342


68 - از أمير المؤمنين عليه السّلام نقل است آنگاه كه طلحه و زبير بيعت او را شكستند و به سوى مكَّه رهسپار شدند تا عايشه را بر آن حضرت بشورانند ، پس از حمد و ثناى الهى فرمود : امّا بعد ، همانا خداوند محمّد صلَّى الله عليه و آله را به سوى همهء مردم برانگيخت و او را براى همهء جهانيان رحمت قرار داد ، پس آن حضرت بدان چه مأمور شده بود بيان فرمود ، و پيام پروردگارش را رسانيد ، و خداوند به وسيلهء او اوضاع گسيخته را منظَّم ساخته و [ آن مردم ] پراكنده را گرد آورد ، و به وسيلهء او راهها را امنيّت بخشيد ، و خونها را حفظ كرد ، و به سبب او ميان كينه توزان و دشمنان و آتشهاى افروخته از حقد و كينه و عداوتهاى پابرجاى در دلها طرح دوستى و الفت افكند ، سپس جانش را گرفت در حالى كه [ كردارش ] پسنديدهء [ او ] بود و در بارهء سرانجام آنچه رساندن [ احكام ] به آن مىانجاميد كوتاهى نفرموده بود ، و آنچه كوتاهى در رساندن آن به خاطر ميانه روى بود پيرامون آن نگشته و آن را نرساند ، و پس از آن حضرت شد آنچه شد از ستيزه و كشمكش در بارهء زمامدارى و فرمانروائى ، و أبو بكر زمامدار شد ، و پس از او عمر ، و سپس عثمان و چون سرانجام كار عثمان بدان جا كه ميدانيد انجاميد نزد من آمده و گفتيد : با ما بيعت كن ، من گفتم : بيعت نمىكنم ، گفتيد : چرا [ بايد بكنى ] من گفتم : نه ، و دستم را بستم ، شما آن را باز كرديد ، من باز كشيدم شما به سوى خود كشيديد ، و همچون شتران تشنه اى كه به گودالهاى آب رسند [ براى بيعت كردن ] بر سر من ريختيد كه من گفتم مرا خواهيد كشت

342

نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 342
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست