نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 191
به سلمان گفتم : آن چهار نفر كه بودند ؟ گفت : من و أبو ذرّ و مقداد و زبير بن عوّام . ولى حضرت امير نااميد نشده و شب دوم نيز آنان را به خدا قسم داد ، و باز آن قوم صبح فردا قرار گذاشتند ، ولى هيچ كدام جز ما وفا نكرد ، و به همين ترتيب در شب سوم و صبح سوم ! ! چون آن حضرت غدر و بىوفايى آن قوم را ديد ، در خانه نشسته و سرگرم جمع قرآن شد ، و از خانه اش بيرون نيامد تا همهء قرآن را جمع نمود ، و آن را بر اساس نزول و ناسخ و منسوخ مرتّب نمود ، در اين حال أبو بكر دنبال او فرستاد كه از منزل خارج شده و بيعت كن ، و آن حضرت فرمود : من مشغول جمع قرآن مىباشم و با خود عهد كردهام تا پايان جمع آورى قرآن جز براى نماز سرگرم هيچ كارى نشوم . بارى آن حضرت تمام قرآن را در پارچه اى جمع نموده ممهور نمود . سپس سمت مسجد رفته و به جمع حاضر و أبو بكر با صدايى بلند فرمود : اى مردم ، من از زمان فوت پيامبر پيوسته سرگرم دفن و كفن او ، سپس مشغول جمع قرآن بودم تا اينكه تمام آن را در اين پارچه گرد آوردم ، و اين را بدانيد كه همهء آنچه خداوند بر رسول خود نازل فرمود در اين قرآن جمع نمودم ، و تمام آيات آن را رسول خدا بر من قرائت نموده و تأويلش را بمن آموخته است . گفتند : ما به آن هيچ نيازى نداريم ، و نظير آن نزد ما موجود است .
191
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 191