نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 190
راه نفوذى بديشان نخواهيم داشت ، چرا كه امام و پناه پس از پيامبرشان را يافتهاند . ابليس با شنيدن اين سخنان سخت متأثّر و اندوهناك شد و رفت . و حبيبم به من گفته بود پس از وفاتم مردم در سقيفهء بنى ساعده پس از مخاصمه و مذاكره با أبو بكر بيعت نموده سپس به سمت مسجد آمده و أوّل كسى كه بر منبر با او بيعت كند ابليس لعين است كه ؛ بصورت پيرمردى عصا بدست و شادان چنين و چنان گويد . سپس شيطان با ساير يارانش گرد آمده و پس از شادى بسيار روى به آنها نموده و گويد : فكر مىكرديد ديگر ما را به اين جمعيّت راهى نيست ، مرا چگونه ديديد ، آرى نفوذ من بديشان از همان جا آغاز شد كه فرمان خدا و رسول را زير پا گذاشتند . سلمان گفت : چون شب شد حضرت امير حضرت صدّيقهء كبرى را بر مركبى سوار نموده و همراه حسن و حسين به خانههاى اهل بدر از مهاجر و انصار رفته و ضمن يادآورى حقّ خود در خلافت ؛ ايشان را به يارى خود خواند ، ولى تنها چهل و چهار نفر جواب مثبت دادند ، و به آنان دستور داد كه صبح زود در حالى كه سلاح بر كمر بسته و سرهاشان را تراشيدهاند تا دم مرگ با او بيعت كنند ، ولى جز چهار نفر بر سر قرار نيامدند .
190
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 190