responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 162


ابو بكر به عمر گفت : آرام باش ! آرام باش ! كه رفق و مدارا رساننده تر و بهتر است .
در اينجا سعد با سخن زشتى به عمر گفت : بخدا سوگند اگر مرا توان برخاستن بود بىشكّ همهء شما صداى غرّش مرا چون شير در كوچه‌ها مىشنيديد و هر دوى شما را به همان قبيله اى كه در ميانشان خوار و ذليل و تابع و حقير بوديد باز مىگردانم ! آيا به طائفهء خزرج جرأت پيدا كرده‌ايد ؟ ! سپس به خزرجيان گفت : مرا از اين محلّ فتنه خارج سازيد ! قبيله اش نيز وى را به خانه بردند ، سپس ابو بكر فردى را نزد سعد فرستاد كه :
همه بيعت كرده‌اند تو نيز بايستى بيعت كنى .
سعد گفت : بخدا سوگند كه بيعت نخواهم كرد تا اينكه همه تيرهاى كيسه‌ام را بكار بندم و نيزه‌ام را با خونهاى شما رنگين سازم و تا دستهايم ياريم مىكنند شمشير بزنم ، و با شما همراه خانواده و يارانم تا خون در رگهايمان جارى است مىجنگم ، و بخدا قسم كه اگر تمام جنّ و انس بر من اجتماع كنند ؛ هرگز با شما دو غاصب - تا روزى كه قدم به پيشگاه پروردگار متعال گذارم و از حساب كارم آگاه گردم - بيعت نخواهم كرد .
وقتى اين سخن بگوش عمر رسيد گفت : لا جرم بايد بيعت كند . بشير بن سعد گفت :
او با اين لجبازى و لجاجت ديگر بيعت نخواهد كرد هر چند كه كشته شود ، و مرگ او برابر است با كشته شدن تمام افراد قبيلهء اوس و خزرج ! بنا بر اين او را بحال خودش واگذاريد

162

نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 162
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست