نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 414
در نقلهاى مختلف تصرّف شده و مشكل پيش آورده است ، چون بريدن دست دزد شرائطى دارد كه در اينجا جمع نيست و لذا خبر قابل استناد نيست » . و امّا صفوان بن اميّه از قريش است پدرش اميّة بن خلف در جنگ بدر در حال كفر كشته شد ، و چون رسول خدا صلَّى الله عليه و آله مكَّه را فتح كرد ، صفوان فرار كرد چون از كسانى بود كه رسول خدا صلَّى الله عليه و آله خونشان را هدر فرموده بود ، و به جدّه آمد تا خود را از راه دريا به نقطه اى برساند كه خونش را نريزند ، عمير بن وهب پسر عمويش مسلمان بود و با پسرش وهب بن عمير نزد رسول خدا صلَّى الله عليه و آله آمده براى او امان خواست رسول خدا عليه السّلام وى را امان داد و رداء يا عمامه اى كه با آن وارد مكَّه شده بود به عنوان اماننامه به آنها داد تا به او برسانند ، وهب بن عمير خود را به او رسانيد و مطلب را اظهار كرد و عمامه يا رداء رسول خدا را به او داد ، صفوان با وى به مكَّه آمد و با جماعتى از مردم سواره نزد رسول خدا صلَّى الله عليه و آله رسيد و گفت : يا محمّد اين وهب بن عمير عموزادهء منست كه چنين مىپندارد و مىگويد در اين مكان و از هر سو تا مسير دو ماه در امانم و كسى متعرّض من نخواهد گشت آيا اين مورد قبول تو هست ؟ رسول خدا صلَّى الله عليه و آله فرمود : اى صفوان پياده شو ، گفت : اوّل بيان كنيد اين امان را مىپذيريد ؟ فرمود : آرى تا مسير چهار ماه ، پياده شو ، صفوان از شتر به زير آمد و با آن حضرت بود تا چند روز بعد كه به غزوهء حنين مىرفتند رسول خدا صلَّى الله عليه و آله از وى درخواست اسلحه يا زره فرمود و ماجراى چنان شد كه در متن ذكر شده است » . ( باب وديعه ) 4087 - حلبى گويد : امام صادق عليه السّلام فرمود : آن كس كه وديعه را به او سپردهاند و نيز آن كس كه مالى براى تجارت نزد او نهادهاند امين هستند و ضمان ندارند . ( يعنى در صورت عدم تقصير و تعدّى ) .
414
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 414