نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 413
ربودند وى در پى سارق رفت و عبايش را گرفت او را نزد رسول خدا صلَّى الله عليه و آله آورده و اقامهء بيّنه كرد و دو شاهد عادل آورد كه او سارق عباى اوست ، رسول خدا صلَّى الله عليه و آله دستور داد كه دست او را ببرند ، صفوان با تعجّب عرض كرد : يا رسول الله آيا دست او را به جهت عباى من مىبرى ؟ من آن را به او بخشيدم ، حضرت فرمود : چرا اين كار را پيش از آنكه به شكايت نزد من آيى نكردى ؟ و دست دزد را بريد ، و سنّت بر آن جارى گشت كه حدّ سارق ، چون به امام يا حاكم برسد و شاهد بر آن شهادت دهد ، تعطيل نشود و اقامه گردد . مؤلَّف كتاب - رحمه الله - گويد : دست دزدى كه از مساجد و يا هر كجا كه بدون اجازه وارد مىشوند مانند حمّامها و آسياها و كاروانسراها ، اگر چيزى بربايد بريده نمىشود و اينكه رسول خدا صلَّى الله عليه و آله دست دزد عباى صفوان را بريد از جهت اين بود كه عبا را پنهان كرده بود و براى پنهان كردنش بريد ، و اگر پنهان نكرده بود او را تعزير مىنمود ، يعنى چند تازيانه مىزد و آن را قطع نمىكرد . شرح : « كلام مؤلَّف - رحمه الله - معنيش مفهوم نيست زيرا لازمهء دزدى پنهان كردن است و همين خبر را در خصال آورده و آن چنين است : « چون عباى خويش را نيافت در جستجوى آن برآمد « فوجدها في يد رجل » آن را در دست مردى ديد . و اين با آنچه مؤلَّف در اينجا مىگويد منافات دارد ، و براى توجيه خبر مطالبى گفته شده كه هيچ كدام مشكل را حلّ نمىكند و خبر را بغوى در شرح السّنه و مصابيح آورده ، و شبيه آن را ابن ماجه در سنن خود ذكر كرده ، و به نظر مىرسد كه در الفاظ خبر
413
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 413