responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 4  صفحه : 29


كرد ، پادشاه نيز قاضيان را حاضر ساخت و همانطور آنها را از هم جدا كرد و تك تك بازپرسى نمود و كذب آنها ظاهر شد و امر كرد تا هر دو را بكشتند .
3252 - امام باقر عليه السّلام فرمود : در زمان حكومت امير مؤمنان عليه السّلام جسد كشته اى را در خرابه اى يافتند در جايى كه مردى با كارد خونين بر بالين او بود وى را دستگير كردند تا نزد على عليه السّلام بياورند و مرد هم گفت : من كشته‌ام در اين هنگام شخص ديگرى از راه رسيد و گفت : اين مرد را رها كنيد ، قاتل اين كشته منم ، او را هم دستگير كردند و هر دو را نزد امير المؤمنين عليه السّلام آوردند ، و تمام قصّه را بازگفتند ، حضرت بمرد اوّلى گفت : چه چيز سبب شد كه تو اقرار بكشتن او كردى ؟
گفت : يا على من مردى قصّابم ، در كنار خرابه گوسفندى ذبح كردم و به خرابه رفتم تا براى قضاى حاجت بول كنم كه مصادف با اين قضيّه شدم و با در دست داشتن كارد خونين و وضع ظاهرم هيچ چاره اى نداشتم و فايده اى در انكار نمىديدم . ناچار شدم بگويم كار من است ( تا از آزار قبل از اثبات جنايت در امان باشم ) . حضرت رو به ديگرى كرده گفت : تو چه مىگوئى ؟ جواب داد : من او را كشته‌ام ، حضرت فرمود :
داورى را نزد پسرم حسن ببريد تا او چه حكم كند ، نزد حضرت مجتبى عليه السّلام

29

نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 4  صفحه : 29
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست