نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 113
خصم را در صورت سر باز زدن از حقّ به مباهله خواندن ، و تعيين ديهء كامل به يك صد شتر و و و . . . كه اينها دلالت بر فكر روشن و عظمت روح و بزرگى و كرامت نفس و انديشمندى او مىكند ، و از اين رو رسول خدا صلَّى الله عليه و آله به دو مباهات مىكرد و با كمال سر بلندى در مقابل دشمن مىفرمود : < شعر > أنا النّبى لا كذب أنا ابن عبد المطَّلب < / شعر > ) * و مردى با اين شخصيت ممتاز و عقل سرشار كه با ابرهه چنان رفتارى كرد كه او را به حيرت انداخت و جان خود و همهء مردم شهر را از آسيب در امان داشت و در آن موقعيّت حسّاس كه دل همهء سياستمداران را به وحشت مىانداخت با كمال قدرت نفس از كنار آن گذشت و تا نابودى دشمن چيزى از دست نداد ! چگونه چنين نذرى مىكند و قتل كودك معصومى را موجب تقرّب به خدا مىداند و بسيار كودكانه است كه فكر كنيم كار نادرست و مخالف فطرتى اگر براى رضاى خدا انجام شود درست است و صواب ، و امّا اگر براى بتها باشد آن وقت شرّ و فساد است ، قرآن اين عمل را از سنّتهاى مشركان مىشمرد و عبد المطَّلب نه مشرك بود و نه تابع مشركين ، و نذر كشتن فرزند و قطع رحم كاملا احمقانه است چه براى خدا و چه براى بت و او به حقيقت از امثال اين گونه تهمتها مبرّا است . و به نظر مىرسد كه وى نذر كرده بود كه چنانچه خداوند به او ده فرزند نرينه عنايت فرمايد براى هر كدام بمرور زمان ده شتر عقيقه و قربانى كند و اين عمل را پس از فرزند آخرى يا قبل از او انجام داد ، و افرادى با غرضورزى آن را داستانى بدين صورت درآورده ، ترويج كردند و ساده لوحان بدون تأمّل پذيرفتند و نقل كردند و رفته رفته در كتب حديث داخل شد و مورد استفادهء مفسّرين اهل سنّت كه آباء پيغمبر را مشرك مىدانند قرار گرفت چنانچه از زمخشرى تا سيّد قطب همه در ذيل آيهء شريفهء : * ( وَكَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ) * - تا آخر مصداق حقيقى و اوّليه آن را عبد المطَّلب مىشمرند . و در يكى دو روايت كه صدوق در خصال نقل كرده آمده است كه رسول
113
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 113