نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 351
شده دور مىزند . « ينحدر عنه السّيل و لا يرتقي اليه الطَّير » : مقصود حضرت آنست كه خلافت بر غير من ممتنع است و كسى توان ادارهء آن را ندارد ، و شايستهء آن نيست ( در نهج البلاغه هر دو ضمير متكلَّم وحده است : « ينحدر عنّى . . . » ) . « فسدلت دونها ثوبا » يعنى از آن روى گردانيدم ، و لزوم آن بر من كشف نشد . « كشح » پهلو و تهىگاه ، پس معنى فرمودهء آن حضرت : « طويت عنها » يعنى از آن دورى گزيدم ، و « كاشح » كسى است كه پهلوى خود را از تو بگرداند . « طفقت » : يعنى روى آوردم و گرفتم . « أرتئى » يعنى انديشه كردم ، و در سراچهء ذهنم گوهر خرد را سفتم و گفتم : « أن أصول بيد جذّاء » دست بريده شده است و مقصودش كمى ياور است . « أو أصبر على طخية » « طخيه » در دو جا بكار برده شده : يكى در تاريكى ، و ديگرى در اندوهگين كردن ، گفته مىشود : « أجد على قلبى طخيا » يعنى غم و اندوهى را مىيابم كه بر قلبم نشسته ، و آن بزرگوار در اينجا تاريكى و اندوه و غصّه را جمع كرده است .
351
نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 351