نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 336
وقتى او را دشمن داشته باشد ، چنانچه خداوند فرموده : * ( ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَما قَلى ) * . « لفظتهم » لفظ پرت كردن چيزى است از دهان ، هر گاه از آن نفرت داشته باشد . مىگوئى « عضضت على الطعام ثم لفظته » يعنى غذا را به دهان نهادم و چشيدم بعد آن را از دهان بيرون انداختم . « قبل ان عجمتهم » گفته مىشود : « عجمت الشيء » هر گاه به چيزى گاز بزند ، و « عود معجوم » هر گاه چوب امتحان شده بسيار سفت باشد . و « شنأتهم » : دشمن داشت ايشان را ، و اسم از آن « شنآن » است . « سبرتهم » : ايشان را آزمودم ، زير و روى كار را خوب سنجيدم ، گفته مىشود : « سبرت الرجل » يعنى آن مرد را آزمايش كردم و آگاه ساختم . « فقبحا لفلول الحدّ » گفته مىشود : « سيف مفلول » شمشيرى است كه در لبه اش رخنه افتاده ، و كند شده . « خور » : سستى . « خطل » : نگرانى و اضطراب . « لقد قلَّدتهم ربقتها » ، « ربقة » يك سمت از ريسمان كه بر گردن گوسفند و غير آن بندند ، و جمعش « ربق » است . « شننت » : پاشيدم ، گفته مىشود : « شننت الماء و شنّنته » هر گاه آب را پاشيد . « جدع » : در نفرين گويند ، بمعنى « مثله » بريده باد بينى و گوش او . « عقرا » : از « عقرت الشيء » زخمى كردن
336
نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 336