نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 237
اين مرد غامد ( سفيان بن عوف از قبيلهء بنى غامد در يمن فرماندهء لشكر معاويه ) است كه با سپاهيان تحت فرماندهى خود به شهر أنبار ( شهرى در كنار شرقى فرات مقابل هيت كه در جانب غربى فرات مىباشد ) يورش برده ، و فرماندار آنجا ( حسّان بن حسّان ) را با مردان زياد و زنانى از اهالى آنجا كشته است ، و قسم به آفريدگارى كه جانم به اراده و اختيار اوست گزارش تكان دهنده اى به من رسيده : كه يكى از سپاهيان ايشان بر دو تن از زنان كه يكى مسلمان ، و ديگر زن غير مسلمانى كه پناهنده به مسلمين بوده حمله ور شده زيورهاى زنانه و دستبند و النگو ، و گردنبند ، و گوشوارههاى آنان را با كمال قساوت و بيشرمى از پا و دست و گردن و گوششان بيرون آورده و به تاراج برده ( و آن دو زن براى نجات خود هر چه سوز دل را با قطرات اشك آميختند كسى به فريادشان نرسيده ) و آنگاه متجاوزين با غنائم فراوان ، در حالى كه كوچكترين زخمى بر نداشته و قطرهء خونى از بدنشان نچكيده به پايگاههاى خود باز گشتهاند . آه كه اگر مرد مسلمانى از شنيدن اين ماجراى دلسوز و غم انگيز از فرط خجلت در دم بميرد ، و سر به خاك تيره فرو برد ، به نظر من نه تنها بر او سرزنشى نيست ، بلكه چنين مرگى را سزاوار است و بسى شگفتانگيز و جاى دريغ است كه اين گروه بر كردار ناشايست خود ، آن گونه پشت به پشت هم دادهاند و كوشايند ، و شما در كار حقّ خود چنين پراكندهايد و سست عنصريد ! وقتى خواستم كه در زمستان با آنها بجنگيد ، با لحنى كه نمايندهء سستى شما بود ، گفتيد : اينك
237
نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 237