responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 162


ديگر ، و اگر چه شگفت آرد ترا زيبايى ايشان - أحزاب 33 : 52 ) . گويد : روزى عيينة بن حصين ( أبو مالك فرازى ) به مدينه آمده بود ، بدون كسب اجازه و كوفتن درب ، ناگهان وارد حجرهء پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شد ، در حالى كه عايشه نزد آن حضرت بود . پيغمبر بر آشفت و فرمود : چرا بىكسب اجازه وارد اطاق شدى ؟ ! ابو مالك گفت : من تا كنون براى ورود به هيچ خانه اى از طايفه « مضر » اجازه نگرفته‌ام ، و سپس گفت : اين بانوى گلگونه كيست كه در كنارت نشسته است ؟ فرمود : عايشه زن من است . عيينه گفت : آيا ميل دارى به نفع تو از زيباترين زنان ( كنايه از همسر خودش ) پياده شوم ، تو نيز از اين زن پياده شوى ( يعنى آنان را با يك ديگر عوض كنيم ) ؟ پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : خداوند اين سنّت زشت جاهليّت را بر من حرام كرده است . و چون بيرون رفت ، عايشه پرسيد :
او چه كسى بود ؟ پيغمبر فرمود : « او احمقى است كه فرمانروا و مهتر قبيلهء خود مىباشد ، با اين بىعقلى و نادانيش كه شاهد بودى ! » .

162

نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 162
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست