نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 295
جامعهء فاسدى به تنهايى بپا خاست و همه را به باد سرزنش و انتقاد گرفت ، چنان كه خداوند فرموده : * ( إِذْ قالَ لأَبِيه وَقَوْمِه ما هذِه التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ . قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَالأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ وَتَا لله لأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلَّا كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْه يَرْجِعُونَ ) * ( وقتى كه به پدر مقامى و قوم خود گفت : اين پيكرههاى بىجان چيست كه به پرستش آنها پرداخته و ملازم آنها شدهايد ؟ گفتند : چون پدران خود را اين چنين يافتهايم كه پرستش اين بتها را مىكردند . ابراهيم گفت : شما و پدرانتان همه سخت در گمراهى بوده و هستيد ، قومش به او گفتند : آيا تو عليه شرك و براى اثبات توحيد حجّت قاطعى دارى ؟ يا از روى هوى و هوس سخن مىگويى ؟ ابراهيم گفت : ( آنچه مىگويم حقيقت است ، اين بتهاى بىروح خدا نيستند ) بلكه خالق آسمانها و زمين پروردگار شماست و من بر آنچه گفتم به يقين گواهى مىدهم ، و به خدا سوگند كه اين بتها را با هر تدبير كه بتوانم درهم مىشكنم آنگاه كه شما از بتخانه روى گردانيديد ( به صحرا رفتيد ) ، در آن موقع به بتخانه رفت و همهء بتها را در هم شكست جز بت بزرگشان ، تا به او رجوع كنند ( انبيا 21 : 53 تا 59 ) ( بت بزرگ از طلا ساخته شده بود و دو گوهر شاهوار در چشمانش جاى داشت ، او براى اتمام حجّت تبر را بر دوش همان بت نهاد تا در مقام شكايت به آن رجوع كنند ) اينك روشن است كه پايدارى يك تن در برابر هزاران دشمن خدا كمال شجاعت و دلاورى است .
295
نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 295