( 1 ) 2 - فرشتگان حق با همه فضيلت و مقام عصمتى كه دارند شايسته نبودند كه امامى انتخاب كنند تا آنكه خدا بذات خود متصدى آن گرديد و بآنها وانگذاشت و همين را حجت بر خلق نمود كه هيچ راهى براى انتخاب امام ندارند زيرا فرشتگان خدا اين حق را نداشتند با همه پاكدلى و وفادارى و مقام عصمت از خلافكارى و مدحى كه خدا از آنها در آيات بسيارى نموده چون الف - در سوره انبياء آيه 26 - 27 ) بلكه بندگان گرامى هستند كه در گفتار بخدا سبقت نجويند و در كردار بفرمان اويند .
ب - در سوره تحريم آيه 6 ) خلاف خدا را در آنچه دستور فرمايد نكنند و آن چه فرمان دهد انجام دهند .
در اين صورت انسان با همه بىخردى و نادانى از كجا و با چه صلاحيتى مىتواند امام انتخاب كند .
3 - احكامى كه دون مقام امامتست از نماز و زكاة و حج مسائل ديگر را خدا بهيچ وجه بخلق خود وانگذاشته پس چطور اين موضوع مهمتر كه جامع همه احكام و حقايق است بدست آنها ميسپارد .
خليفه نافذ در هر عصرى يكى است و قابل تعدد نيست ( 3 ) كلمه خليفة در گفته خداى عز و جل اشاره است باينكه در هر عصرى رياست و خلافت الهيه با يكى است و گفته كسانى كه گمان كرده‌اند ممكن است در يك عصر خليفه‌هاى متعدد بر مردم حكومت كنند باطل است و خدا بيك خليفه اكتفاء كرده و اگر حكمت خدا اقتضاى خلفاء متعدد داشت چنانچه اين طائفه

83