است كه روح و حبيبش او را مبعوث كند پيغمبر صلَّى الله عليه و آله فرمود عالم در ميان قومش چون پيغمبر است در امتش و فرمود علماى امت من چون پيغمبران بنى اسرائيل باشند ، از آغاز روز محمدى تا اندكى پيش از سنه پانصد هجرى نيم روز محمّدى مژده او پياپى رسيده است و با بشارتهاى مشايخ بنزديك شدن دوران او تأكيد و دو برابر شده و تا كنون ادامه يافته .
گويد ( كندى ) گويد اين ولى آن كسى است كه نماز ظهر را با مردم بخواند و اسلام را نو كند و عدالت را آشكار سازد و جزيره اندلس را فتح كند و بروميه رسد و آن را بگشايد و بمشرق رود و آن را تصرف كند و قسطنطنيه را بگشايد و سلطنت روى زمين باو برگردد و مسلمانان نيرومند شوند و اسلام برترى يابد و دين يگانه پرستى پيروز گردد - زيرا از نماز ظهر تا نماز عصر وقت يك نماز باشد پيغمبر فرموده است ميان آن دو وقتى است .
باز كندى گويد حروف الف باى عربى بىنقطه كه در اول سوره‌هاى قرآن آمده است شماره ابجدى آنها هفتصد و چهل و سه باشد كه هفت آن دوران دجال است و حضرت عيسى هنگام نماز عصر فرود آيد و دنيا را اصلاح كند و ميش و گرگ با هم راه روند و سلطنت عجم بعد از مسلمانى آنان با عيسى يك صد و شصت سال بپايد بعدد حروف نقطه دار ( ق ى ن ) كه چهل سالش دولت عدل باشد .
ابن ابى واطيل گويد آنچه از پيغمبر روايت شده كه لا مهدى الا عيسى مقصود آنست كه هيچ مهدى نيامده كه با ولايت قائم آخر الزمان همكارى كند جز عيسى بن مريم و گفته‌اند مقصود اينست كه كسى جز عيسى در گهواره سخن نگفته ولى آن مردود است بحديث جريح و ديگران .
در روايت صحيح وارد شده است كه فرمود هميشه اسلام بر پا است تا قيامت شود يا دوازده خليفه يعنى از قريش بر آنها حكومت كند واقع اينست كه برخى از اين خلفاء در صدر اسلام بودند و بعضى از آنان در آخر آن باشند و فرمود خلافت بعد از من سى يا سى و يك يا سى و شش باشد و اين مدت در زمان امام حسن بسر رسيده است و اول كار معاويه و آغاز كار او هم بايد خلافت باشد از نظر نامگذارى اول و او ششمين خلفاء است و هفتم خليفه عمر بن عبد العزيز است و پنج ديگر از اهل بيت و از نژاد على باشند و گفته پيغمبر خطاب به على عليه السّلام كه تو صاحب دو قرن امت هستى مؤيد اين معنا است و مقصود اينست كه تو در اول خليفه امت باشى و ذريه ات در آخر و بسا باشد معتقدان برجعت باين حديث استدلال كنند و قرن اول را طلوع آفتاب از مغرب آن دانند .

46