نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 321
ناميد زيرا خداى عز و جل ويرا باو بخشيده بود آدم او را بسيار دوست ميداشت و چون دوره نبوت آدم بسر رسيد و روزگارش تمام شد خداى تعالى باو وحى كرد كه اى آدم نبوت تو گذشت و روزگارت تمام شد اكنون علمى كه نزد تو است با ايمان و اسم اكبر و ميراث نبوت بايد در فرزندان آينده تو بماند آنها را به پسرت هبة الله بده زيرا من هرگز علم و ايمان و اسم اكبر و ميراث علم و آثار نبوت را از ذريه آينده تو تا روز قيامت قطع نميكنم و زمين را وانگذارم مگر آنكه در آن عالمى باشد كه دين من باو شناخته شود و راه طاعت من باو فهميده شود و وسيله نجات كسانى باشند كه ميان تو و نوح عليه السلام بدنيا آيند آدم عليه السلام نوح را ياد آور شد و گفت خداى تعالى يك پيغمبرى فرستد كه نامش نوح است او بخداى عز و جل دعوت كند و او را تكذيب كنند و خدا همه آنان را با طوفان هلاك كند ، ميان آدم و نوح ده پشت بود كه همه پيغمبران خدا بودند و آدم بهبة الله وصيت كرد كه هر كدام شما او را درك كرديد بايد باو بگرويد و از او پيروى كنيد و او را تصديق كنيد كه بدين وسيله از غرق نجات يابيد سپس چون آدم عليه السلام ببستر بيمارى مرگ افتاد هبة الله را خواست باو گفت اگر جبرئيل را يا هر كدام فرشتگان را ملاقات كردى سلام مرا باو برسان و بگو اى جبرئيل پدرم يك هديه از ميوههاى بهشت از تو خواسته اين پيغام را بجبرئيل رسانيد و جبرئيل باو گفت پدرت مرده و من آمدم بر او نماز بخوانم برگرد برگشت ديد پدرش مرده جبرئيل باو ياد داد كه چگونه او را غسل دهد او را غسل داد چون وقت نمازش رسيد هبة الله بجبرئيل گفت اى جبرئيل پيش بايست و بر آدم نماز بخوان جبرئيل باو عرض كرد اى هبة الله براستى خدا بما دستور داد كه در بهشت بر پدرت آدم سجده كنيم و حق نداريم بر هيچ كدام از مقدم فرزندانش باشيم هبة الله پيش ايستاد و بر آدم نماز خواند و جبرئيل پشت سرش بود با گروهى از فرشتگان بر او سى تكبير گفت و جبرئيل
321
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 321