نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 322
باو دستور داد كه بيست و پنج تكبير را بردارد و بهمان پنج تكبير اكتفاء شود كه امروز روش معمول ميان ما است و بسا بود كه ببدريان هفت تا نه تكبير گفته ميشد سپس چون هبة الله آدم را دفن كرد قابيل نزد او آمد و گفت من ديدم آدم علمش را مخصوص تو ساخت و بمن نداد و اين همان علمى بود كه هابيل برادرت با آن دعا كرد و قربانيش قبول شد من او را كشتم تا براى او فرزندى نشود كه بر فرزندان من افتخار كند و بگويند ما فرزندان آن كسى هستيم كه قربانيش قبول شد و شما فرزندان آن كسى هستيد كه قربانيش قبول نشد ، اگر تو از آن علمى كه پدر بهره خاص تو كرده چيزى اظهار كنى من تو را ميكشم چنانچه برادرت هابيل را كشتم و هبة الله فرزندان او تا در اين جهان پائيدند آنچه در دستشان بود از ايمان و علم و اسم اكبر و ميراث علم نبوت همه را پنهان كردند تا حضرت نوح مبعوث شد وصيت هبة الله را اظهار كرد چون در وصيت نامه آدم نگاه كردند و دريافتند كه پدرشان آدم بنوح مژده داده است باو ايمان آوردند و از او پيروى كردند و او را تصديق نمودند و آدم عليه السلام بهبة الله سفارش كرده بود كه در سر هر سال اين وصيت را بررسى كند و آن روز را عيد بگيرد او بياد بياورند بعثت نوح عليه السلام و زمانى كه در آن ظهور ميكند و همين طور جارى شد در وصيت هر پيغمبرى تا آنكه خدا محمد ( ص ) را مبعوث كرد همانا نوح را بهمان علمى شناختند كه نزد ايشان بود و آن گفته خداى عز و جل است در سوره نوح : بتحقيق فرستاديم نوح را بقومش تا آخر و پيغمبرانى كه ميان آدم و نوح بودند پنهان بودند و آشكار و از اين رو نام آنان در قرآن پنهان ياد شده و چنانچه در باره پيغمبران آشكار تصريح شده در باره آنها تصريح نشده و اين است منظور از گفتار خداى عز و جل پيغمبرانى از پيش كه داستان آنها را گفتيم و
322
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 322