responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 315


اگر چه پرسش تو حماقت باشد گفتم بشرط آنكه جواب مرا بدهى گويد بمن گفت بپرس گويد گفتم آيا چشم دارى ؟ گفت آرى ، گويد گفتم چه را با آن ميبينى ؟ گفت رنگها را و اشخاص را گويد گفتم بينى دارى ؟
گفت آرى گفتم با آن چه ميكنى ؟ گفت با آن بويها را استشمام ميكنم گويد گفتم آيا تو زبان دارى ؟
گفت آرى ، گفتم چه كنى با آن ؟ گفت با آن سخن گويم ، گويد گفتم آيا گوش دارى ؟ گفت آرى ، گفتم با آن چه كنى ؟ گفت آوازها را ميشنوم ، گفتم آيا تو دو دست دارى ؟ گفت آرى گفتم با آنها چه ميكنى ؟ گفت از خود دفاع ميكنم و زبر و نرم را با آنها تشخيص ميدهم گفتم آيا دو پا دارى ؟ گفت آرى گفتم با آنها چه كنى ؟ گفت از جايى بجاى ديگر ميروم گفتم دهن دارى ؟ گفت آرى گفتم با آن چه ميكنى ؟ گفت با آن دريافت اين اعضاء را تميز ميدهم ؟ گفتم در خود اين اعضاء كفايت از دل نيست ؟ گفت نه گفتم چرا با اينكه همه اين اعضاء درست و سالمند ، گفت پسر جان اعضاء من چون در چيزى شك كنند او را بويند يا بينند يا چشند و بدل گزارش دهند و آن دل است كه يقين آورد و شك را بردارد گويد گفتم خداى عز و جل دل را براى رفع شك دريافت اعضاء خلق كرد ، گفت آرى گويد گفتم بايستى دل باشد و گر نه اعضاء يقين حاصل نكنند ؟ گفت آرى ، گويد گفتم اى ابو مروان خدا اعضاى تن تو را بىامام و پيشوائى كه درست را تميز دهد و شك بردارد وانگذاشته و همه اين خلق جهان را در حيرت شك و اختلاف گذاشته و امامى بر آنها نگماشته كه حق را بآنها برساند تا شك و حيرت آنها را بزدايد و اختلاف گذاشته و امامى بر آنها نگماشته كه حق را بآنها برساند تا شك و حيرت آنها را بزدايد و براى شخص تو و اعضاى تن تو امامى آفريده كه شك و حيرتت را علاج كند ؟ گويد خاموش شد و چيزى

315

نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 315
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست