responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 299


پراكنده شدند ، چون كسرى شب را بصبح رسانيد از آنچه ديده بود ترس داشت ولى خود را بردبار و خونسرد نشان ميداد و بنظر آورد كه اين پيش آمد را از وزيرانش پنهان ندارد ، تاج بر سر نهاد و بر تخت خود نشست و آنها را جمع كرد و آنچه را ديده بود بآنها گزارش داد در اين ميان نامه اى رسيد كه آتشكده فارس خاموش شده اندوه بر اندوهش افزود ، مؤبدان هم گفت من در آن شب خوابى ديدم و داستان خواب را نقل كرد راجع بشتر و اسب سوار ، پرسيد تعبير آن چيست اى مؤبدان ، مؤبدان نزد آنها از همه داناتر بود ، گفت يك حادثه اى در عربستان رخ داده ، در اين موقع نامه اى از طرف كسرى شاهنشاه بنعمان بن منذر نوشته شد باين مضمون اما بعد يك مردى دانشمند نزد من بفرست كه آنچه را من ميخواهم از او بپرسم بداند نعمان عبد المسيح بن عمرو بن حيان بن نفيله غسانى را نزد او فرستاد ، چون پيش او آمد گفت آنچه ميخواهم از تو بپرسم ميدانى ؟ عرض كرد پادشاه از من بپرسد يا بمن خبر دهد اگر من ميدانم بعرض ميرسانم و گر نه او را از كسى كه ميداند مطلع ميسازم ، آنچه را ديده بود باو خبر داد ، گفت علم اين موضوع نزد دائى منست كه در شرق شام سكونت دارد و نامش سطيح است گفت برو پيش او و از او بپرس و بمن گزارش بده جواب او را ، عبد المسيح بشام رفت و وارد بر سطيح شد در حالى كه مشرف بمرگ بود ، بر او سلام كرد و تحيت گفت سطيح جوابى باو نداد و عبد المسيح شروع بخواندن اين رجز كرد - ترجمه آيا كر شد است بزرگوار يمن يا ميشنود و بر طرف ميكند غصه را كه در صورت واردين است يا آنكه مرده است و عارضه مرگ بوى شتاب كرده اى فيصل دهنده مشكلاتى كه عاجزكننده‌اند كيست ، كيست ، كه آنها را حمل كند بزرك قبيله آل سنن نزد تو آمده است

299

نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 299
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست