responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 259


كنم با آنكه هتك حرمت او كردم و بر وصى او شوريدم بعد از يوشع تا زمان داود ائمه پنهان بودند در مدت چهار صد سال و آنها يازده تن بودند و در هر زمانى پيروان هر يك از آنها با آنها رفت و آمد داشتند و معالم دين خود را از آنها اخذ ميكردند تا كار امامت بآخرين نفر آنها رسيد و غايب شد و سپس ظاهر گرديد و مژده طلوع داود را به آنها خبر داد كه داود عليه السلام همآنكسى است كه زمين را از جالوت و لشكريانش پاك ميكند و فرج آنها در ظهور او است و در انتظار او بودند و چون زمان داود ( ع ) شد براى او چهار برادر بود كه پدر پيرى داشتند و داود در ميان آنها نامى نداشت و از همه كوچكتر بود و نميدانستند كه او همان داودى است كه انتظار او را ميكشند و بايد زمين را از جالوت و قشونش پاك كند با آنكه شيعه ميدانستند كه او زائيده شده و بسن نيرومندى رسيده او را ميديدند و مشاهده مىكردند و نميدانستند او است ، داود و برادران و پدرشان با طالوت جبهه جنك رفته بودند ولى داود بجا مانده بود و ميگفت در اين جبهه چه كارى از من مىآيد و پدر و برادرانش هم او را سست ميشمردند او سر گوسفندان پدر مانده بود آنها را ميچرانيد ، هراس مردم از جالوت سخت شد و در گرفتارى افتادند ، پدرش از جبهه برگشت و بداود گفت خوراك ببرادرانت برسان تا در برابر دشمن تقويت شوند داود مردى كوتاه قد كم مو و پاكدل و خوش اخلاق بود بجبهه رفت و ديد لشكر گرد هم جمع شده و هر دسته اى بمركز خود موضع گرفته‌اند داود بيك سنگى گذشت و سنك بوى آواز داد و فرياد كرد كه اى داود مرا بردار و جالوت را با من بكش براستى من براى كشتن او آفريده شدم آن سنك را برداشت و در توبره خود نهاد كه سنگهائى براى پرتاب بگوسفندان خود در آن جمع ميكرد ، چون ميان لشكر رسيد شنيد كه كار جالوت را بزرك ميشمارند گفت چه عظتى دارد بخدا اگر چشم باو بيفتد او را ميكشم گفته او را بهم رسانيدند تا بگوش طالوت رسيد او را خواست و باو گفت اى جوان چه اندازه نيرو دارى و چه تجربه اى آموختى ؟

259

نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 259
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست