نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 224
مانند يكى از سائر امت و آنچه از احكام دين كه نه خبر متواتر دارد و نه خبر واحد راه فهمش بعقيده شما اجتهاد است و تأويلى كه شما در استفاده آن حكم داريد قابل خطاء است مانند تاويل ديگران از امت در اين صورت عترت چگونه حجت باشد - اگر صاحب كتاب گويد از اجماع عترت حجت بدست مىآيد گوئيم از اجماع امت هم حجت بدست مىآيد و بنا بر اين فرقى ميان عترت و امت نماند و قول پيغمبر ( ص ) كه من قرآن و عترت را در ميان شما خليفه نهادم فائده ندارد مگر آن كه در ميان عترت شخص معينى باشد كه حجت در دين باشد و اين عقيده اماميه است خدا شما را سعادتمند كند بدانيد كه صاحب كتاب بعد از اين خود را بقرائت قرآن واداشته و بدون دليل آن را بكسى كه دلش خواسته تأويل كرده و بچهها هم از ادعاى بىدليل عاجز نيستند مقصودش اين بوده كه اماميه را عيب كند بحساب اينكه بجهاد و امر بمعروف و نهى از منكر نظر ندارند و غلط رفته است زيرا ما اين احكام را باندازه قدرت و توانائى منظور داريم و اماميه نظر نمىدهند كه خود را بدست خود در خطر جانى بيندازند و با كسى كه كتاب و سنت تدبير عدالت در رعيت را نميداند خروج كنند و عجبتر اينكه شيعيان زيديه هم در منازل خود آرميده نه امر بمعروف و نهى از منكر كنند و نه جهاد و با اين حال بر ما عيب گيرند و اين نهايت زورگوئى و عصبيت است بخدا پناه از پيروى هواى نفس و هو حسبنا و نعم الوكيل سؤال ديگر از صاحب كتاب اشهاد ( 1 ) آيا در امامان بر حق بهتر از امير المؤمنين ميشناسى ؟ اگر گويد نه بايد گفت بعد از شرك و كفر كارى زشتتر و منكرى بزرگتر از كار اصحاب سقيفه هست ؟ اگر گويد نه باو بايد گفت تو بامر
224
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 224