نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 217
و شنيدند و براى او گواهى دهند در حالى كه موضوع بحال خود باشد آيا اين حق نيست و آنها راستگو نيستند ؟ در اين صورت گواهى تنفيذ شود و حكم صادر گردد و از اينجا است كه خداى تعالى در سوره زخرف آيه 86 فرمايد مگر آنان كه گواه بحق دهند و ايشان ميدانند آيا نميدانى كه گواهى بامر ناديده واقع نشود و همچنين است قول عيسى در سوره مائده آيه 112 و ميباشم گواه بر آنها تا در ميان آنهايم تا آخر آيه من با نگهدارى خدا ميگويم بايد بصاحب كتاب گفت اين كلام از تو نيست بلكه اعتراضى است كه معتزله و ديگران بما و شما هر دو دارند زيرا عترت لايق خلافت ظاهر نيست و كسانى از آنها كه مشهودند نزد ما صلاحيت امامت ندارند و جائز نيست خداى عز و جل بما امر كند كه متمسك بكسانى از عترت باشيم كه نشناسيم و نبينيم و گذشتگان ما هم آنها را نديده باشند و در اين عصر آنان را كه از عترت مشاهده كرديم صلاحيت امامت مسلمانان ندارند و آنان كه غايبند حجت بر ما نيستند و اين دليل روشنى است كه مقصود قول پيغمبر ( ص ) از عترت در گفته خود كه من در ميان شما چيزى ميگذارم كه تا بدان تمسك كنيد هرگز گمراه نشويد كتاب خدا و عترت خودم آن نيست كه در دل اماميه و زيديه افتاده نظام و اصحابش حق دارند بگويند آنچه ما يافتيم كه از كتاب خدا جدا نيست و آن خبريست كه قاطع عذر باشد و آن ظاهر است چون ظهور كتاب از آن نفع برده شود و پيروى و تمسك بدان ممكن است و اما عترت بمعنى ذريه ما در ميان آنها عالمى كه ممكن باشد پيروى از او نديديم و اگر از طرف يكى از آنها مذهبى بما رسيده از ديگرى مخالف آن رسيده و اقتداء بدو مخالف فاسد است با اين حال چگونه صاحب كتاب جواب گويد
217
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 217