نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 211
كسى است كه از گفتار طرف بىخبر است اعتقاد اماميه هميشه اين بوده كه امام يا ظاهر است و عيان يا غائب است و مستور اخبارشان در اين موضوع اشهر و اظهر است از آنكه پوشيده بماند جعل مقدمات نادرست براى طرف كاريست كه كسى از آن عاجز نيست ولى از مردم ديندار و فضيلت شعار و دانشمند بسيار زشت است و اگر جز خبر كميل بن زياد در اين موضوع وارد نبود كافى بود و الحمد لله سپس گفته است جمله ان قالوا كذا قيل لهم كذا را ما نگوئيم دليل ما آنست كه شنيديد و همان كافى است و الحمد لله سپس گويد اعتراضى كه نسبت بهمه بنى هاشم توهم كردهاند درست نيست زيرا پيغمبر باتفاق ما و شما امت را بپيروى عترت دلالت كرده و اين عتر - مخصوص بقرابت او هستند و كسى در اين قرابت خصوصى بمقام آنها نرسد و خلافت حق آنها است نه طلقاء و زادگان طلقاء و در هر عصرى يكى از آنها مستحق خلافت است زيرا امام نمىشود جز يكى باشد كه ملازمت قرآن كند و بدان دعوت نمايد بدليل آنكه پيغمبر فرمود اينها از كتاب جدا نشوند تا در سر حوض بمن رسند و اين اجماع است و سائر بنى هاشم كه شما نقض كرديد از ذريه رسول ( ص ) نيستند و اگر چه از خاندان اويند بر حسب ولادت زيرا همه دخترزادهها نسبت بخويشان پدرى دارند جز فرزندان فاطمه زهراء كه رسول خدا عصبه آنها است و پدر آنها است و ذريه همان فرزند است زيرا خداى تعالى در سوره آل عمران آيه 36 در باره مريم فرمايد بدرستى كه من او را و ذريه او را بتو پناه مىدهم من بنگهدارى حق ميگويم امر امامت باجماع ما و شما در اين مطلب درست نميشود با دليل و برهان درست مىشود چه دليلى دارى بر اين ادعاى خود با اينكه مورد اتفاق ميان ما و شما سه كسند امير المؤمنين و حسن و حسين ( ع ) رسول در حديث ثقلين ذكر ذريه نكرده ذكر عترت كرده شما ببعضى از عترت توجه گرديد دون بعضى بدون حجت و بيان فقط بصرف
211
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 211