نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 209
اگر طرفهاى ما دليلى از كتاب خدا و سنت رسول دارند كه در آنچه گرفته خلاف رفته بجان خودم حجت واضحى است و اگر نه بدانند كه در عمل بر طبق كتاب و سنت عيبى نيست اين روشن است اعتراض ديگر از صاحب كتاب و جواب آن ( 1 ) گويد ما امامت كسى كه شناخته نشود جائز ندانيم شما راهى داريد كه امام خود را بما معرفى كنيد تا امامت او را تجويز كنيم چنانچه امامت افراد موجود از عترت را جائز دانيم و گر نه امامت معدوم وجهى ندارد و هر كس موجود نباشد معدوم است و دعوى امامت كسى كه شما ادعا داريد باطل است . بيارى خدا در جوابش ميگويم : 1 - تو در وجود على بن الحسين ( امام چهارم ) و فرزندان پشت در پشت او كه امامان ما هستند شك دارى ؟ اگر گويد نه ابو بايد گفت جائز ميدانى امام بحق باشند ؟ اگر گفت آرى بايد باو گفت چه ميدانى شايد در عقيده امامت آنها درست رفته باشيم و تو خطا كرده باشى و همين حجت تو را بس است اگر بگويد نه باو بايد گفت در اين صورت دليل آوردن بر وجود امام زمان چه سودى دارد و تو بامامت على بن ابى الحسين با آن مقام علم و فضل نزد مخالف و موافق اعتراف ندارى 2 - بايد باو گفت ما ميدانيم در عترت پيغمبر كسى هست كه تأويل قرآن را مىداند و احكام را ميفهمد بدليل همان خبرى كه از پيغمبر ( ص ) پيش داشتيم و ميدانيم ما محتاج كسى هستيم كه مقصود قرآن را بما بفهماند و ميان احكام خدا و احكام شيطان فرق گذارد و دانستيم كه حق در اين طائفه از فرزندان امام حسين است زيرا ديديم همه مخالفين آنها از خود عترت در بيان احكام خدا و تاويل قرآن همان
209
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 209