نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 207
و خاموش نبودند چنانچه خدا فرمايد ما كتاب را بر تو نفرستاديم مگر براى آنكه بيان كنى بمردم و اگر مدعى شود كه عترت حق را براى امت بيان كردهاند ولى امت نپذيرفته و دنبال هوا و هوس رفته گوئيم همين قول اماميه است در باره امام و شيعه خود از خدا توفيق خواهيم اعتراض ديگر از صاحب كتاب ارشاد و جواب آن ( 2 ) صاحب كتاب گويد باماميه بايد گفت امام شما از شاگردان خود هم كه قصد تعليم از او دارند پنهانست اگر گويند براى حفظ جانست گفته شود براى مسترشد هم رواست كه از او تقيه كند و دست بكشد خصوص كه در ميان خوف و رجا باشد و نداند كه با وى چه معامله كنند پس او هم در تقيه است و هر گاه تقيه براى امام جائز باشد براى ماموم جائزتر است و بهتر است ، چگونه امام از رهبرى شيعه در تقيه است و از گرفتن اموالشان تقيه ندارد ، با اينكه خدا در سوره يس آيه 21 ميفرمايد پيروى كسى كنيد كه مزد نميخواهد تا آخر و در سوره توبه آيه 34 فرمايد براستى بسيارى از دانشمندان و رهبانان بيهوده اموال مردم را ميخورند و راه خدا را مىبندند - اين دليل است كه اهل باطل كالاى دنيا ميجويند و كسانى كه متمسكند از مردم مزدى نميخواهند و آنان رهبرى شدند سپس گفته است جمله اگر چنين گويند چنان گفته شود سخن نادان كم عقل است جواب اعتراضش اينست كه امام از كسانى كه راه حق جويند پنهان نشده براى حفظ جان خود از ستمكاران پنهان شده اينكه گفته اگر تقيه براى امام جائز است براى مأموم جائزتر است بايد گفت اگر مقصودت اينست كه جائز است ماموم وقتى بر جانش بترسد از ظالم تقيه كند و بگريزد چنانچه براى امام جائز است بجان خودم جائز است و اگر مقصودت اينست كه براى ماموم بملاحظه تقيه ترك عقيده امامت جائز
207
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 207