نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 206
جواب ما است هر چه جز اين گويد بىاعتبار است . 2 - باو گوئيم راجع باختلاف امت اسلامى چه گوئى آنهم بيكى از تقسيماتى راجع است كه اگر گويد نه باو گفته شود آيا پيغمبر مبعوث نشده براى ايجاد اتحاد مردم ؟ لا بد آرى باو گفته شود بيان راه اتحاد نكرده ؟ لا بد چرا باو گفته شود پس سبب اختلاف چيست ؟ بما بفهمان و خود هم از طرف ما بآن قانع باش اما اينكه گفته است اماميه چه حاجتى بامام دارند زيرا در عين حالى كه امام ميان آنها است خود را از او بىنياز ميدانند و او آنها را نهى نميكند تا آخر فصل بايد باو گفت براى اهل دين انصاف از همه چيز لازمتر است ما در برابر امام چه گفتيم و چه كرديم كه خود را از وجود او مستغنى دانستيم و صاحب كتاب ما را بدان سركوبى ميكند و دليل بر عليه ما ميتراشد چه حجتى در اين باره بما دارد ؟ هر كس باك نداشته باشد هر چه خواهد در برابر طرفش بزبان آرد سؤال و جوابش بسيار است ، اينكه گفته است اين خود دليل روشنى است بر نبود او زيرا اگر بود براى شيعه خاموش نبود چنانچه خداى عز و جل فرمايد ما كتاب را بر تو نفرستاديم مگر براى آنكه بيان كنى هر چه در آن اختلاف كنند . بصاحب كتاب بايد گفت بما خبر بده كه بر عترت هاديه بعقيده تو لازمست همه احكام حق را براى امت بيان كنند يا نه ؟ اگر گويد آرى خود را مغلوب كرده و سخنش وبالش گرديده زيرا امت اسلامى بسختى اختلاف دارد و از هم دورى ميكند و يك ديگر را تكفير مينمايد و اگر گويد عترت بيان نكرده بايد گفت اين دليلى روشن است كه عترتى وجود ندارد و دعواى زيديه باطل است زيرا اگر چنانچه زيديه عترت را وصف كنند وجودى داشت براى امت بيان ميكردند
206
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 206