( 1 ) 2 - اما اينكه معتزله گفته‌اند ما مىدانيم حسن بن على عليه السلام در گذشته و نصى بر امام نداشته ادعائى كردند و مخالفت ورزيدند و بايد دليلى بر صحت آن بياورند و از چه راهى برترى جويند بمخالفين خود كه گويند ما خلاف اين را مىدانيم كه آنها مىدانند ، دليل بر اينكه حسن بن على عليه السلام نص بر امام بعد از خود صادر كرده است .
1 - صحت امامت آن حضرتست ( و امام بدون وصى نبايد باشد .
2 - صحت صدور نص از پيغمبر است ( ص ) 3 - فساد عقيده اختيار امت در انتخاب خليفه است .
4 - نقل همه طوائف شيعه از امام واجب التصديق كه هيچ امامى از دنيا نرود تا نص بر امامى صادر كند چنانچه رسول خدا خليفه خود را معين كرد زيرا مردم در هر عصرى محتاجند بكسى كه گفته‌هاى او اختلاف نداشته باشد و يك ديگر را تكذيب نكند چنانچه گفته‌هاى پيشوايان مخالفين ما ضد و نقيض دارد با هم مخالفت دارد و دستى بالاى دست او نباشد و سهو نكند و خطا نرود و همه چيز را بداند تا بمردم هر چه ندانند بياموزد و عادل باشد تا بحق حكم كند چنين شخصى را بايد نص از طرف خداى داناى بغيب بزبان مبلغ او تعيين كند زيرا در ظاهر خلقت دليلى بر عصمت نيست اگر معتزله گويند اينها ادعا است و محتاج دليل بر صحت است .
گوئيم آرى بايد دليل بر صحت گفتار خود اقامه كنيم شما با ما در موضوع امامت كه متفرع بر اينها است موافقت كرديد و دليل بر فرع نتوان آورد مگر اينكه دليل بر صحت اين اصول آورده شود ، نظيرش اينكه اگر سائلى سؤال كند از صحت شريعتها محتاجيم دليل بياوريم بر صحت خبر و صحت نبوت پيغمبر ( ع ) و بر اينكه او دستور شريعت را نهاده و پيش از همه دليل بياوريم كه خدا يگانه و

148