نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 529
را به سوى وى ارسال كرد و در خلوت بر وى ظاهر شد ، نزد او ايستاد و گفت : خير و سلامتى بر تو باد ! تو در ميان بهائم و حيوانات گرفتارشدهاى كه همگى به فسق و ظلم و جهالت گرفتارند . از جانب حقّ با تحيّت به نزد تو آمدهام و پروردگار خلايق مرا به نزد تو فرستاده است تا تو را بشارت دهم و امورى چند از امور دنيا و آخرت را كه بر تو نهان است به تو بياموزم ، پس بشارت و مشورت مرا بپذير و از كلامم غافل مشو و لباس دنيا را از خود بيفكن و شهوات دنيا را رها كن و از ملك و سلطنت فانى دنيا كنارهگيرى كن كه دوامى ندارد و عاقبت آن پشيمانى و حسرت است و ملك بىزوال و شادى هميشگى و آسايشى را كه هرگز متغيّر نشود طلب كن و راستگو و عدالت پيشه باش كه تو پيشواى مردمى و ايشان را به بهشت فرا مىخوانى . چون بوذاسف بشارت آن ملك را شنيد به سجده درافتاد و خداوند را شكرگزارى كرد و گفت : من مطيع پروردگار خويشم و از فرمودهء او در نگذرم پس اى ملك ! مرا به اوامر خود فرمان ده كه سپاسگزار توأم و شاكر آن كسى كه تو را به نزد من فرستاده است كه او به من رحمت و رأفت دارد و مرا بين دشمنان رها نكرده است و من به آنچه برايم آوردهاى اهتمام مىورزم و در اجراى آن
529
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 529