نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 50
تعالى زمين گير را تكليف كند كه به مساجد برود و در راه خدا جهاد كند و نابينا را تكليف كند كه قرآن و كتاب بخواند آيا او عادل است يا ستمكار ؟ ضرار گفت : خدا چنين نمىكند ، هشام گفت : مىدانم كه خدا چنين نمىكند ، امّا بر سبيل بحث و جدل مىپرسم : اگر خدا بنده را تكليفى كند كه بر ادا و انجام آن راهى نداشته باشد آيا ستمكار نخواهد بود ؟ گفت : اگر چنين كند ستمكار خواهد بود . هشام گفت : به من بگو آيا خداى تعالى بندگانش را به دين واحدى تكليف كرده كه اختلافى در آن نيست و آنها هم بايد طبق آن تكليف عمل كنند ؟ گفت : چنين است ، هشام گفت : آيا براى آنها دليلى براى وجود آن دين قرار داده است يا آنكه آنها را به چيزى تكليف كرده كه هيچ دليلى بر وجود آن ندارند ؟ و در آن صورت آيا او به منزلهء كسى نيست كه نابينا را به قرائت كتابها تكليف كند و زمين گير را به رفتن به مساجد و جهاد تكليف نمايد ؟ راوى گويد : ضرار ساعتى سكوت كرد و سپس گفت : بناچار بايد دليلى باشد امّا او مولاى شما نيست ، راوى گويد : هشام تبسّمى كرد و گفت : نيمى از تو شيعه شد و بناچار به حقّ گرائيدى و ميان من و تو اختلافى نيست جز در نامگذارى . ضرار گفت : من در اين باب
50
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 50