نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 464
پادشاه گفت : آيا براى داخل شدن به آن خانه بابى و راهى مىشناسى ؟ وزير گفت : آرى آن خانه براى هر كس كه آن را از راهش طلب كند مهيّاست و هر كس از درگاهش به آن درآيد البتّه توفيق خواهد يافت . پادشاه گفت : چرا مرا پيش از اين به چنين خانهاى رهنمون نشدى و اوصاف آن را برايم بيان نكردى ؟ وزير گفت : از جلالت و هيبت پادشاهى شما حذر مىكردم . پادشاه گفت : اگر اين امرى كه وصف مىكنى واقع شود ، سزاوار نيست آن را ضايع كرده و خود را از آن محروم نمائيم و ليكن بايد تلاش كنيم تا به اخبار صحيح آن دست يابيم . وزير گفت : اگر شما رخصت فرمايى در بيان اوصاف آخرت مداومت كنم و آن را مكرّر بازگو كنم تا يقين شما زيادت گردد پادشاه گفت : بلكه تو را امر مىكنم كه شب و روز در اين كار باشى و نگذارى كه به كار ديگرى مشغول باشم كه آن امر عجيبى است و نمىتوان در آن سستى كرد و نبايد از چنين امورى غافل بود و راه آن پادشاه و وزير راه نجات و رستگارى بود . شاهزاده گفت : من از انديشهء راه نجات به هيچ امر ديگرى مشغول نخواهم شد تا به آن واصل شوم و با خود چنين انديشه كردهام كه شبانه هر وقت بروى با تو بگريزم .
464
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 464