نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 462
مانند خودش بود در برابرش ايستاده بود و هر گاه شراب مىطلبيد ساقى او مىشد و هر گاه ساز مىنواخت آن زن برايش مىرقصيد و چون شراب مىنوشيد او را به مانند پادشاهان تحيّت مىگفت و آن درويش زن خود را سيّدة النّساء مىناميد و هر دو يك ديگر را به حسن و جمال مىستودند و به اندازهاى در سرور و خنده و طرب بودند كه زبان از بيان آن قاصر است . پادشاه و وزير آهسته بر روى پاهاى خود برخاستند و احوال آن دو را مخفيانه نيك نظاره كرده و از لذّت و شادى آنها در آن مزبله تعجّب كردند و بازگشتند . پادشاه به وزير گفت : گمان ندارم كه به من و تو در تمام عمر اين اندازه لذّت و سرور و شادى رسيده باشد كه به اين زن و مرد در اين شب رسيد و مىپندارم كه اين برنامهء هر شب آنها باشد . وزير آن را غنيمت شمرد و فرصت را غنيمت شمرد و گفت : اى پادشاه مىترسم كه اين دنياى ما و پادشاهى تو و بهجت و سرورى كه به اين لذّتهاى دنيوى داريم در نظر آن جماعتى كه ملكوت دائمى را مىشناسند مانند اين مزبله و اين دو نفر باشد و كاخهاى ما كه سعى در بنا و استحكامش مىكنيم و نزد كسانى كه در پى مساكن نيك بختى و ثواب آخرتند مانند اين غار در چشمان ما باشد و بدنهاى ما نزد آن كسانى كه پاكيزگى و نضارت و حسن و
462
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 462