نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 445
مىكند و در اين هنگام مزهء طعام را درمىيابد و فربه و قوى مىشود و مىتواند بارهاى گران را به خواست الهى بردارد . شاهزاده گفت : اى حكيم از طعام و شراب خود براى من بازگو و حكيم پاسخ وى را چنين گفت : روايت كردهاند كه پادشاه بزرگى بود كه لشكريان و اموال فراوانى داشت و به نظرش رسيد كه براى زيادتى ملك و مال خويش با پادشاهى ديگر به كارزار بپردازد و با جميع لشكريان و اسباب و اسلحه و اموال و زنان و فرزندان خود به جانب آن پادشاه روان شد و اتّفاق را آن پادشاه مخالف بر وى ظفر يافت و بسيارى از ايشان را كشتند و پادشاه با بقيهء لشكر خود منهزم شدند و با زن و فرزندان خود مىگريخت تا چون شب درآمد در نيستانى كه در كنار نهرى بود با عيال خود پنهان شد و اسبهاى خود را رها كردند تا مبادا به آواز آنها دشمن بر مكان ايشان مطَّلع گردد و شب در نهايت خوف در آن نيستان بسر بردند و هر لحظه صداى سم اسبهاى دشمن به گوش ايشان مىرسيد و موجب زيادتى خوف آنها مىگشت . چون صبح فرا رسيد در آنجا محصور بماند و نتوانست بيرون بيايد زيرا عبور از
445
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 445