نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 444
مىريزند و اموال خود را براى تحصيل اعتبارات آن صرف مىكنند و آن شخص كه سگان بر او حمله مىآورند و او را به جيفهء ايشان كارى نيست مثل ديندارى است كه ترك دنيا كرده و از آن كناره گرفته و با ايشان در امر دنيا منازعه ندارد ، با اين حال اهل دنيا با او دشمنى مىكنند زيرا كه نزد آنان غريب است . اگر تعجّب كردى پس تعجّب كن از اهل دنيا كه جميع همّت ايشان مصروف است بر جمع اموال دنيا و افزونطلبى و تفاخر و غالب آمدن در آن و چون كسى را ديدند كه دنيا را براى ايشان رها ساخته و از آن دورى كرده است با او منازعهء بيشترى دارند تا آن جماعتى كه با آنها بر سر دنيا منازعه مىكنند ، اى شاهزاده ! اهل دنياى مختلف الاحوال در منازعه كردن با آن جماعت چه حجّتى دارند ؟ شاهزاده گفت : بيشتر سخن گوى و نياز مرا برطرف ساز . بلوهر گفت : چون طبيب مهربان ببيند كه بدن را اخلاط فاسده ضايع كرده است و بخواهد آن را تقويت كند و فربه سازد ابتدا به تجويز غذاهاى كه مورث قوّت و مولَّد گوشت و خون است مبادرت نمىكند ، زيرا مىداند كه با وجود اخلاط فاسده در بدن اين غذاهاى مقوّى باعث قوّت مرض و زيادت فساد بدن مىگردد و نفعى براى قوّت نمىبخشد بلكه ابتدا او را به امساك و پرهيز فرا مىخواند و براى دفع اخلاط فاسده دوا تجويز مىكند و چون اخلاط فاسده را از بدن زايل كرد براى او طعامهاى مقوّى تجويز
444
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 444