نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 435
داد آن علفها و خارها بر آن مىپيچد و آن را ضايع و تباه مىسازد و تنها آن بذرى كه بر زمين پاكيزه واقع شده است هر چند اندك باشد سالم مىماند و رشد مىكند . زارع همان حكيم است و بذر او انواع سخنان حكيمانهء او و آن دانههايى كه بر كنار راه مىافتد و مرغان آن را مىربايند سخنى است كه گوش آن را مىشنود و در دل اثر نمىكند و آنچه كه بر سنگى مىافتد كه اندكى خاك و رطوبت بر آن است و ريشهاش خشك مىشود ، سخنى است كه كسى آن را بشنود و او را خوش آيد و به آن دل بدهد و آن را بفهمد ، امّا ضبط آن ننمايد و مالك آن نشود و آنچه كه رويد و خار و علف آن را تباه كند سخنى است كه شنونده آن را دريابد و ضبط كند و چون هنگام عمل به آن فرا رسد خار و خاشاك شهوات و خواهشهاى نفسانى مانع او گردد و او را تباه سازد . و امّا آنچه سالم ماند و به بار آيد سخنى است كه عقل آن را دريابد و حافظه آن را ضبط كند و شخص عزم كرده باشد كه آن را عمل كند و اين در وقتى است كه ريشهء شهوات و خواهشها و صفات ذميمه را از دل بركنده و آن را تطهير كرده باشد . شاهزاده گفت : اى حكيم ! اميدوارم آن بذرى كه در دلم كاشتى از آن قسمى باشد كه نمو كند و سالم ماند ، مثل دنيا و فريب خوردن اهل آن را بيان كن .
435
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 435