نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 414
باز گيرم و آن را به خود اختصاص دهم و فساد و حسدى در ميان ما نيست ، ايشان براى من كار مىكنند و من نيز براى آنها به خاطر اجورى كار مىكنم كه هرگز تمام نمىشود و آن عمل پيوسته در ميان ما برقرار است ، اگر گمراه شوم آنان هاديان مناند ، و اگر نابينا شوم آنان نور بصر من خواهند بود ، و اگر بر من بتازند دژ استوار من خواهند بود ، و اگر به سوى من تير افكنند سپر من خواهند شد ، اگر بترسم اعوان من خواهند بود ، من و ايشان در فكر خانه و مسكن نيستيم و خواهش آن را از دل به در كردهايم ، ذخاير و مكاسب دنيا را ترك كرده و آن را براى اهل دنيا گذاشتهايم و در تكاثر با كسى منازعه نمىكنيم و بر يك ديگر ستم روا نمىداريم و دشمنى و تباهى و حسد و جدايى در ميان ما نيست ، اى پادشاه اينها اهل و خويشان مناند ، برادران و نزديكان و دوستان من اينها هستند آنها را دوست مىدارم و از غير آنها بريدهام و چون آنها را شناختم كسانى را كه مسحورانه به آنها مىنگريستم رها ساختم و درخواست سلامتى از آنها را كردهام . اى پادشاه ! اين است دنيايى كه تو را از آن خبر دادم و در حقيقت پوچ و ناچيز است و حسب و نسب و عاقبت آن چنين است كه شنيدى ، چون دنيا را به اين اوصاف شناختم تركش كردم و امر اصيل حقيقى را كه آخرت باشد شناختم و آن
414
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 414