نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 412
آشنا مىشمردم جانوران درندهاى بودند كه همگى در مقام اضرار من بودند و همّتشان بر دريدن و خوردن من مصروف بود و ليكن مراتب آنها در اضرار به حسب اختلاف قوّت و ضعف مختلف بود ، بعضى در تندى و شدّت مانند شير بودند و بعضى ديگر در غارت كردن مانند گرگ بودند و بعضى ديگر در سر و صدا مانند سگ بودند و بعضى ديگر در حيله و دزدى مانند روباه بودند و مقصود همهء آنها اضرار به من بود ليكن از راههاى مختلف . اى پادشاه ! تو با اين عظمتى كه دارى از ملك و پادشاهى و فرمانبران از اهل و لشكر و حوالى و حواشى و اطاعتكنندگان ، اگر در حال خود نيك بنگرى خواهى دانست كه تنها و بىكسى و از جميع مردمان روى زمين حتّى يك دوست هم ندارى ، زيرا مىدانى كه آنان فرمانبردار تو نيستند بلكه دشمن تواند ، و آنان كه رعيّت و فرمانبردار تواند گروهى پرحسد از اهل عداوت و نفاقند كه دشمنى آنها بر تو از دشمنى جانوران درّنده و خشم آنها بر تو از خشم طوايف ديگرى كه مطيع تو نيستند بيشتر است و چون در حال فرمانبران و يارى دهندگان و خويشان خود بنگرى در مىيابى كه آنها كار تو را براى دريافت مزد انجام مىدهند و
412
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 412