نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 347
كتاب ذكر كردهايم . ابو محمّد علوىّ رضى الله عنه گويد : اين علىّ بن عثمان مغربىّ داستان خروج خود را از شهرش حضرموت براى ما بازگفت و گفت كه پدر و عمويش محمّد او را برداشتند و به قصد حجّ و زيارت پيامبر صلَّى الله عليه و آله و سلَّم از شهر خودشان حضرموت بيرون آمدند و چند روز كه از سفرشان گذشته بود راه را گم كردند و سرگردان شدند و سه روز بيراهه رفتند و در تپههاى ريگ كه به آنها ريگ عالج مىگويند و متّصل به ريگ * ( إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ ) * است واقع شدند . گويد : در اين بين به اثر گامهاى بلندى برخورديم و به دنبال آن حركت كرديم و به درّهاى رسيديم و به ناگاه دو مرد را ديديم كه سر چاهى و يا چشمهاى نشسته بودند ، گويد : چون ما را ديدند يكى از آنها برخاست و دلوى آب از آن چشمه يا چاه كشيد و به استقبال ما آمد و آب را به پدرم داد . پدرم گفت : ما امشب بر سر اين آب فرود مىآئيم و إن شاء الله افطار خواهيم كرد ، آنگاه به نزد عمويم رفت و گفت : از اين آب بنوش و او نيز همان پاسخ پدرم را داد و بعد از آن آب را به من داد و گفت بنوش و من نوشيدم و به من گفت : هنيئا لك به زودى
347
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 347