نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 346
وى نوشته بوديم بر ايمان بازگفت و ما از دهان خودش آنها را شنيديم و همچنين داستان آنچه را كه از وى ديديم كه موى چانهاش از آن پس كه سياه بود سپيد گشت و بعد از آنكه از طعام سير شد دوباره سياه گرديد ، براى ما بازگفت . ابو محمّد علوى رضى الله عنه گويد : و اگر نبود كه جمعى از اشراف مدينه و حاجيان بغداد و ديگرانى از همهء آفاق از وى نقل حديث كردهاند از وى آنچه شنيده بودم نقل نمىكردم و من در مدينه از وى استماع حديث كردم و در مكَّه نيز در دار السّهميّين كه به خانهء مكبّريّه معروف است و آن سراى علىّ بن عيسى بن جرّاح است و همچنين در خيمهگاه قشورى و خيمهگاه ماذرائى نزد باب الصّفا از وى حديث شنيدهام و قشورى مىخواست كه وى و فرزندانش را به بغداد نزد مقتدر عبّاسى ببرد و فقهاء مكَّه به نزد وى آمدند و گفتند : خدا استاد را مؤيّد بدارد در اخبار مأثوره از پيشينيان براى ما روايت شده است كه معمّر مغربىّ چون به بغداد درآيد آن شهر فانى و خراب شود و ملك زايل گردد ، او را به بغداد مبر و به مغرب بازگردان . و از مشايخ مغرب و مصر پرسش كرديم ، گفتند : ما پيوسته از پدران و مشايخ خود اسم اين مرد را شنيدهايم و نام شهرى كه او در آن مقيم است « طنجه » است و مىگفتند احاديثى براى آنها گفته است كه بعضى از آنها را در اين
346
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 346