نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 296
را در ريگزارى نصب كردم و آن اموال را وارسى كردم و يكى از آن شمشها نادانسته از دستم افتاد و در ميان آن ريگها فرو رفت و چون به همدان درآمدم به خاطر اهتمامى كه به آن اموال داشتم بار ديگر به وارسى آنها پرداختم و ديدم يك شمش صد و سه مثقالى - و يا گفت نود و سه مثقالى - را گم كردهام و به عوض آن از اموال خود شمش به همان وزن ساخته و در بين آنها شمشها نهادم و چون به بغداد درآمدم قصد شيخ ابو القاسم حسين بن روح - قدّس الله روحه - كردم و شمشهاى طلا و نقره را تسليم وى نمودم ، او دست برد و از بين آن شمشها ، شمشى را كه از مال خود تهيّه كرده بودم و به عوض آن شمش گمشده قرار داده بودم به من داد و گفت : اين شمش از آن ما نيست و شمش ما را در سرخس آنجا كه خيمه زده بودى گم كردى به همان مكان برگرد و همان جا كه فرود آمده بودى فرود آى و در آنجا شمش را زير ريگزار جستجو كن كه آن را خواهى يافت و به زودى به اينجا بازمىگردى امّا مرا نخواهى ديد . گويد : به سرخس بازگشتم و به همان مكانى كه فرود آمده بودم فرود آمدم و شمش را زير ريگزار يافتم كه نباتات آن را فرا گرفته بود ، آن را برداشتم و به شهر
296
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 296