نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 268
نزد ابو جعفر محمّد بن عثمان عمرىّ مىبردم و او آنها را از من تحويل مىگرفت يك روز در اواخر حياتش كه گويا دو سه سال پيش از مرگش بود اموالى را به نزد او بردم دستور داد آنها را به ابو القاسم روحى رضى الله عنه تسليم كنم و از او مطالبهء قبض مىكردم و به ابو جعفر عمرى شكايت كرد و او دستور داد مطالبهء قبض از وى نكنم و گفت : هر چه كه به دست ابو القاسم برسد به دست من رسيده است ، گويد : بعد از آن اموال را به نزد او مىبردم و مطالبهء قبض از وى نمىكردم . مصنّف اين كتاب گويد : دلالتى كه در اين حديث وجود دارد اين است كه او به مبلغ آن اموال آگاه بوده است و از قبض آنها بىنياز بوده است و آن جز به توفيق خداى تعالى صورت نمىپذيرد . 30 - محمّد بن علىّ اسود گويد : ابو جعفر عمرىّ براى خود قبرى حفر كرده بود و روى آن را تخته انداخته بود ، من در بارهء آن از وى پرسش كردم ، گفت : هر كس به سببى مىميرد ، بعد از آن نيز پرسيدم ، گفت : به من دستور دادهاند كه آمادهء مرگ باشم و بعد از دو ماه درگذشت .
268
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 268