نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 269
31 - محمّد بن علىّ اسود گويد : سالى از سالها زنى جامهاى به من داد و گفت : آن را نزد عمرى ببر ، آن را به همراه جامههاى بسيارى نزد او بردم و چون به بغداد رسيدم دستور داد آنها را به محمّد بن عبّاس قمّى تسليم كنم ، و من نيز همهء جامهها را به جز جامهء آن زن به وى تسليم كردم ، بعد از آن عمرى به نزد من كس فرستاد و گفت : جامهء آن زن را نيز به وى بده ! و بعد از آن به يادم آمد كه زنى جامهاى به من داده بود و در جستجوى آن برآمدم امّا آن را نيافتم ، آنگاه به من گفت : غم مخور كه به زودى آن را خواهى يافت و نزد عمرى رضى الله عنه صورتى از جامههايى كه نزد من بود وجود نداشت . 32 - و محمّد بن علىّ اسود گويد : علىّ بن حسين بن موسى بن بابويه رضى الله عنه پس از درگذشت محمّد بن عثمان عمرى رضى الله عنه از من درخواست كرد تا از ابو القاسم روحى بخواهم تا مولاى ما صاحب الزّمان عليه السّلام از خداى تعالى بخواهد كه فرزند ذكورى به وى ارزانى فرمايد . گويد : از او درخواست كردم و او نيز آن را إخبار كرد و پس از سه روز به من خبر داد كه امام عليه السّلام براى على بن الحسين دعا فرموده است و به زودى فرزند مباركى براى وى متولَّد خواهد شد كه خداوند به
269
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 269