نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 246
خواهد كند و زندانى را خلاص گرداند . پس كنيز را براى داشتن فرزند اختيار كردم و فرزندى به دنيا آورد و بعد از آن مرد و آن زندانى در همان روزى كه توقيع به دستم رسيد آزاد شد . گويد : ابو جعفر برايم گفت : فرزندى برايم به دنيا آمد و نامهاى نوشتم و اجازه خواستم تا در روز هفتم يا هشتم او را غسل دهم ، پاسخى ننوشت و آن فرزند در روز هشتم درگذشت بعد از آن نامهاى نوشتم و درگذشت او را خبر دادم توقيعى چنين صادر شد : خداوند غير او و غير او را جانشين وى كند و نام اوّلى را احمد و نام دومى را جعفر بگذار . و چنان شد كه او فرموده بود و نهانى با زنى ازدواج كردم و با وى آميزش كردم و باردار شد و دخترى به دنيا آورد ، مغموم و تنگدل شدم و نامهاى گله آميز نوشتم ، جواب آمد كه به زودى از آن كفايت مىشوى و چهار سال پس از آن زندگى كرد و سپس درگذشت و نامهاى رسيد كه خداى تعالى صبور و شما عجول هستيد . گويد : چون خبر مرگ ابن هلال - لعنه الله - رسيد ، شيخ نزد من آمد و گفت : آن كيسهاى را كه نزد توست بيرون آور ، كيسه را به او دادم و نامهاى به من داد كه در آن نوشته شده بود : امّا آنچه در بارهء صوفى ظاهر ساز - يعنى هلالى - يادآور
246
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 246