responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 244


تعالى از من سؤال كرد آيا بر گردن مىگيرى ؟ گفتم : آرى ، نصر گويد : از او جدا شدم و بعد از دو سال به نزد او آمدم و او را ديدار كردم و از آن مال پرسيدم ، گفت : دويست دينار آن را به توسّط حاجزى فرستاده است و وصول آن و دعاى خير براى او صادر شده است و به او نوشته است كه مال هزار دينار بوده است و دويست دينار فرستاده‌اى و اگر خواستى از طريق كسى اقدام كنى اسدى در رى است از طريق او اقدام كن .
نصر گويد : اندكى بعد خبر مرگ حاجز رسيد و شديدا بىتاب و مغموم شدم .
گفتم چرا بىتاب و مغموم مىشوى در حالى كه خداى تعالى با دو دلالت بر تو منّت نهاده است ، يكى آنكه مبلغ مال را به تو اخبار كرده و ديگر آنكه خبر مرگ حاجزى را ابتداء به تو داده است .
10 - نصر بن صبّاح گويد : مردى از اهالى بلخ پنج دينار به توسّط حاجزى فرستاد و نامه‌اى نوشت و نام خود را در آن تغيير داد ، رسيدى به نام و نسب وى به همراه دعاى خير برايش صادر شد .
11 - محمّد بن شاذان گويد : مردى از اهالى بلخ مالى را فرستاد نامه‌اى ضميمهء

244

نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 244
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست