نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 243
نقدين از حساب ما جدا كردى و ده و اندى دينار است بيرون كن و از جانب خود آنها را مسترد كن كه زمانه بسيار سخت است و * ( حَسْبُنَا الله وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ) * . محمّد بن ابراهيم گويد : براى ديدار به عسكر رفتم و قصد ناحيهء مقدّسه را داشتم ، زنى مرا ديد و گفت : آيا تو محمّد بن ابراهيمى ؟ گفتم : آرى ، گفت : بازگرد كه در اين هنگام به مقصود نمىرسى و شب هنگام مراجعت كن كه در به رويت باز است داخل در سرا شو و قصد آن اتاقى را كن كه چراغش روشن است و من هم چنان كردم و قصد آن در را كردم و به ناگاه ديدم كه باز است داخل در سرا شدم و قصد همان اتاقى را كردم كه توصيف كرده بود و در اين بين كه خود را ميان دو قبر ديدم و گريه و ناله مىكردم ناگهان صدايى را شنيدم كه مىگفت : اى محمّد ! تقواى الهى پيشه ساز و از گذشته توبه كن كه كار بزرگى را عهدهدار شدى . 9 - نصر بن صبّاح بلخىّ گويد : كاتبى در مرو براى خوزستانىّ بود كه نصر نام او را به من گفت و هزار دينار نزد او براى ناحيهء مقدّسه گرد آمده بود و با من مشورت كرد ، گفتم : آن را به نزد حاجزى بفرست ، گفت : اگر روز قيامت خداى
243
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 243