نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 224
را بر مغتسل يافتم و برادرش جعفر بن علىّ را بر در سرا ديدم و شيعيان را بر در خانهاش ديدم كه وى را به مرگ برادر تسليت و بر امامت تبريك مىگويند ، با خود گفتم : اگر اين امام است كه امامت باطل خواهد بود ، زيرا مىدانستم كه او شراب مىنوشد و در كاخ قمار مىكند و تار مىزند ، پيش رفتم و تبريك و تسليت گفتم و از من چيزى نپرسيد ، آنگاه عقيد بيرون آمد و گفت : اى آقاى من ! برادرت كفن شده است برخيز و بر وى نمازگزار ! جعفر بن علىّ داخل شد و بعضى از شيعيان كه سمّان و حسن بن علىّ كه معتصم او را كشت و به سلمه معروف بود در اطراف وى بودند . چون به سرا درآمديم حسن بن علىّ را كفن شده بر تابوت ديدم و جعفر بن علىّ پيش رفت تا بر برادرش نماز گزارد و چون خواست تكبير گويد كودكى گندم گون با گيسوانى مجعّد و دندانهاى پيوسته بيرون آمد و رداى جعفر بن علىّ را گرفت و گفت : اى عمو ! عقب برو كه من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم . و جعفر با چهرهاى رنگ پريده و زرد عقب رفت . آن كودك پيش آمد و بر او نماز گزارد و كنار آرامگاه پدرش به خاك سپرده شد ، سپس گفت : اى بصرى ! جواب نامههايى را كه همراه توست بياور ، و آنها
224
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 224