نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 223
اظهار و بعضى ديگر آن را كتمان مىكنند ، بعضى از بيان خبر او نهى مىكنند و بعضى ديگر ذكر او را آشكارا بر زبان آورند و خداوند به او داناتر است . و ابو الاديان گويد : من خدمتكار امام حسن عليه السّلام بودم و نامههاى او را به شهرها مىبردم و در آن بيمارى كه منجر به فوت او شد نامههايى نوشت و فرمود آنها را به مدائن برسان ، چهارده روز اينجا نخواهى بود و روز پانزدهم وارد سامرّاء خواهى شد و از سراى من صداى وا ويلا مىشنوى و مرا در مغتسل مىيابى . ابو الاديان گويد : اى آقاى من ! چون اين امر واقع شود امام و جانشين شما كه خواهد بود ؟ فرمود : هر كس پاسخ نامههاى مرا از تو مطالبه كرد همو قائم پس از من خواهد بود ، گفتم : ديگر چه ؟ فرمود : كسى كه بر من نماز خواند همو قائم پس از من خواهد بود ، گفتم : ديگر چه ؟ فرمود : كسى كه خبر دهد در آن هميان چيست همو قائم پس از من خواهد بود . و هيبت او مانع شد كه از او بپرسم در آن هميان چيست ؟ نامهها را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفتم و همان گونه كه فرموده بود روز پانزدهم به سامرّاء در آمدم و به ناگاه صداى وا ويلا از سراى او شنيدم و او
223
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 223