نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 191
آنچه از معضلات و مشكلات علمى دست مىيافتم به آسانى به كسى نمىگفتم و نسبت به مذهب اماميّه تعصّب داشتم ، از امن و سلامتى گريخته و در پى نزاع و خصومت و كينهورزى و بدگويى بودم ، و فرقههاى مخالف اماميّه را نكوهش مىكردم و معايب پيشوايان آنها را فاش مىگفتم و از آنها پردهدرى مىكردم تا آنكه گرفتار يك ناصبىّ شدم كه در منازعهء عقيدتى سختگيرتر و در دشمنى كينهتوزتر و در جدال و پيروى از باطل تندتر و در پرسش بدزبانتر و در پيروى از باطل از همه متعصّبتر بود . يك روز كه با وى مناظره مىكردم گفت : اى سعد ! واى بر تو و بر اصحاب تو شما رافضيان زبان به طعن مهاجر و انصار مىگشائيد و ولايت و امامت آنها را از ناحيهء رسول خدا انكار مىكنيد ، اين صدّيق كسى است كه بر جميع صحابه به واسطهء شرف سابقهء خود سرآمد است ، آيا نمىدانيد كه رسول خدا او را با خود به غار نبرد مگر براى آنكه مىدانست او خليفه است و او كسى است است كه در امر تأويل مقتدا است و زمام امّت اسلامى بدو واگذار مىشود و او تكيهگاه امّت مىگردد . تا در جمع تفرقه و جبران شكست و سدّ خلل و اقامهء حدود و
191
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 191