responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 190


سرورم درست است ، فرمود : آيا ميل دارى به نزد خانوادهء خود برگردى ؟ گفتم :
آرى اى آقاى من و به آنها مژدهء ديدار شما را خواهم داد و او به آن خدمتكار اشاره فرمود و خدمتكار دست مرا گرفت و كيسه‌اى به من داد و چند قدم همراه من آمد و ناگاه چشمم به سايه‌ها و درختها و منارهء مسجدى افتاد ، گفت : آيا اين شهر را مىشناسى ؟ گفتم : در نزديكى وطن ما شهرى است كه به آن اسدآباد مىگويند و اين شبيه آن است گويد گفت : اين اسدآباد است برو و راشد باش من متوجّه شدم امّا او را نديدم .
بعد از آن به اسدآباد درآمدم و در آن كيسه چهل يا پنجاه دينار بود آنگاه به همدان وارد شدم و خانواده‌ام را گرد آوردم و به آنها بدان چه خداوند برايم ميسّر كرده بود مژده دادم و تا آن دينارها با ما بود روزگار خوبى داشتيم .
21 - سعد بن عبد الله قمّى گويد : من شوق زيادى به گرد آورى كتابهايى داشتم كه مشتمل بر علوم مشكله و دقايق آنها باشد و در كشف حقايق از آن كتابها تلاش و كوشش مىكردم و آزمند حفظ موارد اشتباه و نامفهوم آنها بودم و بر

190

نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 190
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست